با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Gait

ɡeɪt ɡeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
گام، خرامش، راه رفتن، (در اسب) یورتمه روی، گام برداشتن، قدم زدن، خرامیدن
- they knew him by his gait.
- از طرز راه رفتنش او را می‌شناختند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gait

  1. noun way an animal or person moves, walks
    Synonyms: amble, bearing, canter, carriage, clip, gallop, get along, lick, march, motion, movement, pace, run, speed, step, stride, tread, trot, walk

ارجاع به لغت gait

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gait» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gait

لغات نزدیک gait

پیشنهاد بهبود معانی