با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Gambol

ˈɡæmbl ˈɡæmbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gambolled
  • شکل سوم:

    gambolled
  • سوم شخص مفرد:

    gambols
  • وجه وصفی حال:

    gambolling

معنی

noun adverb
جست‌وخیز، ورجه‌وورجه (در رقص)، جست، جست‌و‌خیز کردن، پرش کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gambol

  1. verb tumble playfully
    Synonyms: bound, caper, carry on, cavort, cut, cut a caper, cut loose, fool around, frisk, frolic, hop, horse around, jump, kibitz around, kick up one’s heels, lark, leap, play, prance, revel, roister, rollick, romp, skip, sport, spring, whoop it up

ارجاع به لغت gambol

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gambol» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gambol

لغات نزدیک gambol

پیشنهاد بهبود معانی