امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gasp

ɡæsp ɡɑːsp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gasped
  • شکل سوم:

    gasped
  • سوم‌شخص مفرد:

    gasps
  • وجه وصفی حال:

    gasping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive C2
نفس‌نفس زدن، با دهان باز دم زدن، بریده‌بریده نفس کشیدن، نفس بریده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- An old man gasping for breath.
- پیرمردی که به زحمت نفس می‌کشید.
- He gasped as he stepped into that icy water.
- تا وارد آن آب سرد شد نفسش بند آمد.
- The fugitive gasped out his name.
- فراری با نفس بریده نام خود را گفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gasp

  1. noun sharply drawn breath
    Synonyms:
    blow ejaculation exclamation gulp heave pant puff wheeze whoop
  1. verb draw breath in sharply
    Synonyms:
    blow catch one’s breath choke convulse fight for breath gulp heave inhale inspire pant puff respire sniffle snort wheeze whoop

Collocations

  • at the last gasp

    در دم واپسین، در دم آخر، قبل از مرگ

ارجاع به لغت gasp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gasp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gasp

لغات نزدیک gasp

پیشنهاد بهبود معانی