با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Gestalt

ɡəˈʃtɑːlt ɡəˈʃtɑːlt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable
گشتالت، شکل کلی، هیئت کلی (شکل ادراکی کامل و برساخته‌ی متشکل از عناصری یکپارچه و متعامل به نحوی که هیئت کلی آن ویژگی‌هایی دارد که تک‌تک عناصر سازنده‌ی آن فاقد آن هستند)
- The gestalt of the painting was breathtaking.
- شکل کلی این نقاشی شگفت‌انگیز بود.
- The philosopher argued that it is important to understand the gestalt nature of human consciousness.
- فیلسوف استدلال کرد که درک ماهیت گشتالت آگاهی انسان مهم است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت gestalt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gestalt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gestalt

لغات نزدیک gestalt

پیشنهاد بهبود معانی