Get Into
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
phrasal verb
عادت کردن، دچار شدن
phrasal verb
وارد بحث یا فعالیتی شدن
phrasal verb
وارد وضعیت نامساعد شدن
phrasal verb
نامشخص رفتار کردن
مترادف و متضاد get into
-
phrasal verb Move into an object
-
phrasal verb Reach into an object
-
phrasal verb Become involved in a discussion
-
phrasal verb Enter an unfavourable state
-
phrasal verb Make behave uncharacteristically
ارجاع به لغت get into
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «get into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/get-into
لغات نزدیک get into
- - get in touch with
- - get in with
- - get into
- - get into a fuss
- - get into debt (be in debt)