امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gibber

ˈdʒɪbər ˈdʒɪbə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gibbered
  • شکل سوم:

    gibbered
  • سوم‌شخص مفرد:

    gibbers
  • وجه وصفی حال:

    gibbering

معنی

noun noun verb - intransitive verb - intransitive adverb adverb
تند و ناشمرده سخن گفتن، دست و پا شکسته حرف زدن، ور زدن، سخن تند و ناشمرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gibber

  1. verb To talk rapidly, incoherently, or indistinctly
    Synonyms: chatter, prate, gabble, prattle, babble, blather, piffle, jabber, palaver, tittle-tattle, twaddle, clack, maunder, blab, tattle, blabber
  2. noun Unintelligible talking
    Synonyms: gibberish

ارجاع به لغت gibber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gibber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gibber

لغات نزدیک gibber

پیشنهاد بهبود معانی