امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gill

ɡɪl ɡɪl ɡɪl ɡɪl ɡɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gilled
  • شکل سوم:

    gilled
  • سوم‌شخص مفرد:

    gills
  • وجه وصفی حال:

    gilling
  • شکل جمع:

    gills

معنی

noun verb - transitive adverb
(. vi . vt . n ) دستگاه تنفس ماهی، جویبار، نهر کوچک، گوشت ماهی، پیمانه‌ای برای شراب، نصف پینت pint ، دخترجوان، آب‌جو، تمیزکردن ماهی، روده (ماهی را) درآوردن، استطاله زیرگلوی مرغ، ( gill ): sweetheart ، girl =

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gill

  1. noun Any of the radiating leaflike spore-producing structures on the underside of the cap of a mushroom or similar fungus
    Synonyms:
    lamella ctenidia gills jo
  1. noun Respiratory organ of aquatic animals that breathe oxygen dissolved in water
    Synonyms:
    branchia

ارجاع به لغت gill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gill

لغات نزدیک gill

پیشنهاد بهبود معانی