با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Girl

ɡɜːrl ɡɜːl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    girls

توضیحات

مخفف این لغت در حالت عامیانه grl است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

countable A1
دختر، دختربچه، دوشیزه
- Finally, he married the girl of his dreams.
- بالأخره با دختر رؤیایی خود ازدواج کرد.
- two school girls
- دو دختر مدرسه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد girl

  1. noun young female person
    Synonyms: adolescent, damsel, daughter, lady, lassie, mademoiselle, Ms, schoolgirl, she, teenager, young lady, young woman
    Antonyms: boy

ارجاع به لغت girl

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «girl» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/girl

لغات نزدیک girl

پیشنهاد بهبود معانی