امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Glacial

ˈɡleɪʃl ˈɡleɪʃl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
یخبندان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- glacial deposits
- ته‌نشست‌های یخ‌رودی
- glacial weather
- آب و هوای بسیار سرد
- her glacial stare
- نگاه سرد او
- the glacial progress of civilization
- سرعت بسیار کند پیشرفت تمدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glacial

  1. adjective extremely cold
    Synonyms:
    antarctic arctic biting bitter chill chilly cool freezing frigid frosty frozen gelid icy nippy piercing polar raw wintry
    Antonyms:
    hot warm
  1. adjective unfriendly
    Synonyms:
    aloof antagonistic chill cold cool distant emotionless frigid hostile icy inaccessible indifferent inimical remote reserved seclusive standoffish unapproachable unemotional withdrawn
    Antonyms:
    amicable friendly warm

ارجاع به لغت glacial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glacial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glacial

لغات نزدیک glacial

پیشنهاد بهبود معانی