امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Glitch

ɡlɪtʃ ɡlɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    glitched
  • شکل سوم:

    glitched
  • سوم‌شخص مفرد:

    glitches
  • وجه وصفی حال:

    glitching
  • شکل جمع:

    glitches

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable
اشتباه، سهو، تصادف بد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a glitch in the spacecraft's engine
- اشکال فنی در موتور فضاپیما
noun countable
(کامپیوتر و غیره) عیب فنی، جریان قوی و غیرعادی برق، گلیچ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد glitch

  1. noun error
    Synonyms: bug, defect, flaw, hitch, malfunction, misfire, mishap, problem, setback, snafu, snag, something wrong

ارجاع به لغت glitch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glitch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glitch

لغات نزدیک glitch

پیشنهاد بهبود معانی