معنی gluttony به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈɡlʌtni ˈɡlʌtni

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

پرخوری، شکم‌پرستی، شکمویی، حرص، شکم‌بارگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- gluttony is one of the deadly sins.

- شکم‌پرستی یکی از هفت گناه کبیره است.

- Gluttony kills more than the sword.

- شکمبارگی از شمشیر کشنده‌تر است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gluttony

noun Eating to excess (personified as one of the deadly sins)

Synonyms: voracity, edacity, intemperance, overeating, insatiability, gula

ارجاع به لغت gluttony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «gluttony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gluttony

لغات نزدیک gluttony

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند