امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Go Crazy

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
دیوانه شدن، دیوانه‌بازی درآوردن، وحشی‌بازی درآوردن، از خود بی‌خود شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Don’t go crazy and spend it all at once.
- یک وقت دیوانه نشوی و همه‌اش را درجا مصرف کنی.
- She went crazy and started to think everyone was trying to kill her.
- او عقلش را از دست داده بود و فکر می‌کرد بقیه می‌خواهند او را بکشند.
- They went crazy, making all that money.
- آن‌همه پول درآوردن، از خود بی‌خودشان کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد go crazy

  1. verb become insane
    Synonyms:
    blow a gasket blow one’s mind blow one’s stack blow one’s top crack up flip one’s lid flip out fly off the handle freak out go ballistic go bananas go batty go berserk go bonkers go buggy go cuckoo go daffy go haywire go kooky go loco go loony go mental go nuts go nutty go off go off one’s rocker go off the deep end go off the wall go psycho go wacko go wacky lose control of oneself lose it lose one’s cool lose one’s mind wig out

ارجاع به لغت go crazy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go crazy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/go-crazy

لغات نزدیک go crazy

پیشنهاد بهبود معانی