امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Goad

ɡoʊd ɡəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    goaded
  • شکل سوم:

    goaded
  • سوم‌شخص مفرد:

    goads
  • وجه وصفی حال:

    goading
  • شکل جمع:

    goads

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
سیخک، سیخ، خار، مهمیز، انگیزه، تحریک کردن، آزردن، سک، سک زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- With his fiery words he tried to goad the soldiers into fighting.
- با سخنان آتشین خود کوشید سربازان را به جنگ برانگیزد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goad

  1. noun stimulus
    Synonyms:
    catalyst compulsion desire drive impetus impulse impulsion incentive incitation incitement irritation lash lust motivation passion pressure prod spur urge whip zeal
    Antonyms:
    deterrent discouragement diversion restraint
  1. verb egg on, incite
    Synonyms:
    animate annoy arouse bully coerce drive encourage excite exhort fire up force goose harass hound impel inspirit instigate irritate key up lash move needle press prick prod prompt propel provoke push put up to rowel sic sound spark spur stimulate sting tease thrust trigger turn on urge whip work up worry
    Antonyms:
    discourage dissuade

ارجاع به لغت goad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goad

لغات نزدیک goad

پیشنهاد بهبود معانی