امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Gorilla

    ɡəˈrɪlə ɡəˈrɪlə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      gorillas

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    جانورشناسی گوریل
    لیست لغات مرتبط با جانورشناسی در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Gorilla is the largest primate in the world.
    - گوریل بزرگ‌ترین گونه‌ی پستاندار جهان است.
    - The researchers studied the gorilla's behavior in the wild.
    - محققان رفتار گوریل را در طبیعت مطالعه کردند.
    - Gorillas are often found in the dense forests of Africa.
    - گوریل‌ها اغلب در جنگل‌های انبوه آفریقا یافت می‌شوند.
    noun
    قُلچماق، قُلتشن، نسناس، فرد خشن و گردن‌کلفت، آدم زشت‌رو و بدذات
    - She hired some gorilla as her bodyguard.
    - او چند آدم قُلتشن را به‌عنوان محافظ خود استخدام کرده بود.
    - A couple of gorillas strolled through the park, drawing everyone's attention.
    - چند مرد گردن‌کلفت در پارک قدم می‌زدند و توجه همه را به خود جلب کرده بودند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد gorilla

    1. noun largest anthropoid ape; terrestrial and vegetarian; of forests of central west Africa
      Synonyms: gorilla-gorilla
    2. noun a person who treats others violently and roughly, especially for hire
      Synonyms: hoodlum, ruffian, thug, tough, hooligan, goon, hood

    ارجاع به لغت gorilla

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «gorilla» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gorilla

    لغات نزدیک gorilla

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند