امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Governed

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    governs
  • وجه وصفی حال:

    governing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

B2
تبعه، تحت حاکمیت، تحت حکومت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- governed regions
- مناطق تحت حاکمیت
- Beijing regards the governed island as its territory.
- پکن جزیره‌ی تحت حکومت را قلمرو خود تلقی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد governed

  1. adjective ruled
    Synonyms:
    commanded administered under authority supervised superintended directed overseen conducted guided piloted mastered led driven subjugated
    Antonyms:
    free autonomous
  1. adjective controlled
    Synonyms:
    determined guided influenced swayed inclined regulated directed ordered dependent consequent obedient
    Antonyms:
    unruly self-determined capricious

ارجاع به لغت governed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «governed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/governed

لغات نزدیک governed

پیشنهاد بهبود معانی