امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gradient

ˈɡreɪdiənt ˈɡreɪdiənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gradients

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
شیب، خیز، سطح شیب‌دار، درخور راه رفتن، شیب‌دار، سالک، افت حرارت، مدرج، متحرک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- This road's gradient rises gradually.
- شیب این راه به‌تدریج زیاد می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gradient

  1. noun slope
    Synonyms:
    acclivity angle bank cant declivity grade hill inclination incline lean leaning pitch ramp rise slant tilt

ارجاع به لغت gradient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gradient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gradient

لغات نزدیک gradient

پیشنهاد بهبود معانی