امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Granary

ˈɡrænəri ˈɡrænri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    granaries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انبار غله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The farmer stored his wheat in the granary.
- کشاورز گندم خود را در انبار غله انبار کرد.
- We need to build a new granary.
- باید انبار غله‌ی جدید بسازیم.
noun singular
غله‌خیز (منطقه)
- Azerbaijan is granary.
- آذربایجان غله‌خیز است.
- Punjab is the granary of India.
- پنجاب منطقه‌ی غله‌خیز هند است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد granary

  1. noun bin
    Synonyms:
    crib barn storehouse repository

ارجاع به لغت granary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «granary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/granary

لغات نزدیک granary

پیشنهاد بهبود معانی