امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grandiose

ˈɡrændioʊs ˈɡrændiəʊs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more grandiose
  • صفت عالی:

    most grandiose

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
باشکوه، عالی، مجلل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the grandiose palace of the corrupt vizier.
- کاخ مجلل وزیر فاسد.
- He's always producing grandiose plans that never work.
- او همیشه طرح‌هایی باشکوه می‌ریزد که هیچ‌گاه به‌کار نمی‌آیند.
adjective
ظاهرا مجلل، عالی نما، متظاهرانه، پر زرق وبرق، خودنمایانه، مغرورانه، واهی، بلندپروازانه، خودبزرگ بینانه
- he has grandiose ideas about himself.
- او خیلی به خودش می‌نازد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grandiose

  1. adjective theatrical, extravagant
    Synonyms:
    affected ambitious august bombastic cosmic egotistic flamboyant fustian grand high-falutin’ high-flown imposing impressive lofty lordly magnificent majestic monumental noble ostentatious overwhelming pompous pretentious purple royal showy splashy stately unfathomable vast
    Antonyms:
    calm moderate small unpretentious

ارجاع به لغت grandiose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandiose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grandiose

لغات نزدیک grandiose

پیشنهاد بهبود معانی