با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Grassy

ˈɡræsi ˈɡrɑːsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    grassier
  • صفت عالی:

    grassiest

معنی و نمونه‌جمله

adjective
پوشیده از چمن، علف‌مانند
- the grassy hills of Kurdestan
- تپه‌های پوشیده از سبزه‌ی کردستان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grassy

  1. adjective grass-grown
    Synonyms: verdant, green, sedgy, reedy, lush, matted, tangled, carpeted, grasslike, lawnlike, turfy, sodded, sowed

ارجاع به لغت grassy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grassy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grassy

لغات نزدیک grassy

پیشنهاد بهبود معانی