امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Graticule

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
شطرنجی کردن، چهارخانه کردن، شطرنجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد graticule

  1. noun A network of fine lines, dots, cross hairs, or wires in the focal plane of the eyepiece of an optical instrument
    Synonyms:
    reticle reticule

ارجاع به لغت graticule

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «graticule» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/graticule

لغات نزدیک graticule

پیشنهاد بهبود معانی