با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Groan

ɡroʊn ɡrəʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    groaned
  • شکل سوم:

    groaned
  • سوم شخص مفرد:

    groans
  • وجه وصفی حال:

    groaning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

C2
ناله، فریاد، گله، شکایت، ناله کردن، نالیدن
- to groan with pain
- از درد نالیدن
- The gate turned groaning on its hinges.
- درب خش‌خش‌کنان بر پاشنه چرخید.
- They groaned under the yoke of the dictator.
- آنان در زیر یوغ دیکتاتور ستم کشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groan

  1. noun moan, complaint
    Synonyms: cry, gripe, grouse, grumble, grunt, objection, sigh, sob, whine
  2. verb moan, complain
    Synonyms: bemoan, cry, gripe, grouse, grumble, keen, lament, mumble, murmur, object, sigh, whine

ارجاع به لغت groan

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groan» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groan

لغات نزدیک groan

پیشنهاد بهبود معانی