با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Groin

ɡrɔɪn ɡrɔɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
کشاله ران، بیخ ران، (در معماری) محل تلاقی دو طاق، دوطاقه کردن، مثل خوک فریادکردن، غرولند کردن
- to groin a vault
- طاق ضربی را تویزه‌دار کردن
- a groined ceiling
- طاق دارای تویزه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groin

  1. noun crotch
    Synonyms: inguen, inguina, genitals, privates, private parts

ارجاع به لغت groin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groin

لغات نزدیک groin

پیشنهاد بهبود معانی