امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grouse

ɡraʊs ɡraʊs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی سیاه‌خروس link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We went hunting for grouse in the forest last weekend.
- آخر هفته گذشته در جنگل به شکار سیاه‌خروس رفتیم.
- The local restaurant serves a delicious dish made with grouse.
- رستوران محلی غذای لذیذی که با سیاه‌خروس درست شده است، سرو می‌کند.
noun countable informal
غرغر، شکایت، گله (خشمگینانه)
- The employee's constant grouses about his workload were starting to annoy his coworkers.
- غرغرهای مداوم کارمند در مورد حجم کارش همکارانش را داشت آزار می‌داد.
- The customer's grouse about the poor service prompted the manager to offer a discount.
- گله‌ی مشتری در مورد خدمات ضعیف، مدیر را بر آن داشت که تخفیف بدهد.
verb - intransitive informal
غر زدن، گله کردن، شکایت کردن (خشمگینانه)
- The customers began to grouse about the service at the restaurant.
- مشتریان شروع به غر زدن در مورد خدمات رستوران کردند.
- The employees would often grouse about their long hours and low pay.
- کارمندان اغلب از ساعات طولانی و دستمزد کم خود گله می‌کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grouse

  1. verb To express negative feelings, especially of dissatisfaction or resentment
    Synonyms:
    gripe crab bitch beef bellyache complain grouch grump whine kick squawk holler
  1. noun An expression of dissatisfaction or a circumstance regarded as a cause for such expression
    Synonyms:
    grievance gripe complaint pheasant bellyache bird complain fret beef grouch grumble kick ptarmigan quail squealer

ارجاع به لغت grouse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grouse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grouse

لغات نزدیک grouse

پیشنهاد بهبود معانی