امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grungy

ˈɡrəndʒi ˈɡrəndʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
(آمریکا، عامیانه) کثیف، آلوده، ناجور و درهم ریخته، ناخوشایند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grungy

  1. adjective dirty and unkempt
    Synonyms:
    cruddy dilapidated disgusting disheveled filthy flimsy foul greasy grimy grubby messy nasty offensive repellent revolting rundown scummy scuzzy shoddy slimy sloppy trashy unclean unwashed vile wretched

ارجاع به لغت grungy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grungy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grungy

لغات نزدیک grungy

پیشنهاد بهبود معانی