امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Guilt-ridden

ˈɡɪltˌrɪdn ˈɡɪltˌrɪdn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پُر از احساس گناه، دارای احساس گناه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- So guilt-ridden he could not face his father.
- به قدری احساس گناه داشت که نتوانست با پدرش روبه‌رو شود.
- In December, the guilt-ridden Bailey wrote a letter to a friend confessing his theft.
- در ماه دسامبر، بِیلی که پُر از احساس گناه بود، نامه‌ای به یکی از دوستانش نوشت و به دزدی خود اعتراف کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده guilt-ridden

  • adjective
    guilty, guilt-ridden

ارجاع به لغت guilt-ridden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guilt-ridden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guilt-ridden

لغات نزدیک guilt-ridden

پیشنهاد بهبود معانی