با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Gum

ɡʌm ɡʌm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gummed
  • شکل سوم:

    gummed
  • سوم شخص مفرد:

    gums
  • وجه وصفی حال:

    gumming
  • شکل جمع:

    gums

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کالبدشناسی لثه
- The dentist examined my gums and advised me to floss regularly to maintain healthy oral hygiene.
- دندان‌پزشک لثه‌هایم را معاینه کرد و به من توصیه کرد برای حفظ بهداشت دهان و دندان به طور منظم نخ دندان بکشم.
- The dentist recommended that I brush my teeth and gums twice a day.
- دندان‌پزشک توصیه کرد که دندان‌ها و لثه‌هایم را دو بار در روز بشویم.
noun uncountable
صمغ، انگم
- The tree outside my window produces the gum that is used in making varnishes.
- درخت بیرون پنجره‌ی من صمغی تولید می‌کند که در ساخت وارنیش‌ از آن استفاده می‌شود.
- The gum on the tree was so sticky that it was difficult to remove.
- انگم درخت به‌قدری چسبناک بود که به‌سختی جدا می‌شد.
noun uncountable
چسب
- The teacher asked the students to raise their hands if they needed gum to stick their project together.
- معلم از دانش‌آموزان خواست که اگر برای چسباندن پروژه‌ی خود به چسب نیاز داشتند دستان خود را بالا ببرند.
- Can you pass me the gum? I need to stick this poster to the wall.
- آیا می‌توانید چسب را به من بدهید؟ من باید این پوستر را به دیوار بچسبانم.
noun uncountable
آدامس
- My favorite flavor of gum is spearmint because it has a refreshing taste.
- طعم مورد علاقه‌ی من از آدامس نعناع است زیرا طعمی باطراوت دارد.
- I always keep a pack of gum in my purse for freshening my breath throughout the day.
- همیشه یک بسته آدامس در کیفم نگه می‌دارم تا نفسم را در طول روز تازه کند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی پاستیل
- Would you like a piece of gum? It's a fruity flavor.
- آیا یک تکه پاستیل می‌خواهید؟ طعم آن میوه‌ای است.
- She likes fruit gums.
- پاستیل میوه‌ای را دوست دارد.
verb - transitive
قدیمی چسباندن، چسب زدن
- He gummed the torn page back into his notebook with a small piece of tape.
- صفحه‌ی پاره‌شده را با یک چسب نواری کوچک به دفترچه‌اش چسباند.
- She gummed the two puzzle pieces together so they wouldn't get lost!
- او دو قطعه‌ی پازل را به هم چسب زد تا گم نشوند!
noun
(انگلیسی استرالیایی) اکالیپتوس
- The koala clung to the gum tree, munching on its leaves.
- کوالا به درخت اکالیپتوس چسبیده بود و برگ‌هایش را می‌خورد.
- The leaves of the gum tree are often used in essential oils for their soothing and calming effects.
- برگ‌های درخت اکالیپتوس اغلب در اسانس‌ها برای اثرات تسکین‌دهنده و آرام‌بخشی که دارند استفاده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gum

  1. noun sticky substance
    Synonyms: adhesive, amber, cement, cohesive substance, exudate, glue, mucilage, paste, pitch, plaster, resin, rosin, tar, wax

Phrasal verbs

  • to gum up

    (عامیانه) از کار افتادن (ماشین آلات)، خراب شدن، گرفتن (لوله)

  • to beat one's gums

    (عامیانه) حرف بی‌ربط زدن، وراجی کردن

Idioms

  • by gum!

    (عامیانه) به خدا!، ای بابا!، عجب!

ارجاع به لغت gum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gum

لغات نزدیک gum

پیشنهاد بهبود معانی