امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gyro

ˈdʒaɪˌroʊ ˈdʒaɪərəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun abbreviation
gyrocompass

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun abbreviation
gyroscope
noun plural abbreviation
جیرو، کباب اسلامبولی (قطعه‌ی سیلندری شکلی از گوشت گوسفند یا گاو که وسط آن سیخ عمودی قرار داردو نزدیک شعله‌ی گاز دور می‌گردد و قطعات نازک گوشت کباب شده را از آن می‌برند)
noun plural abbreviation
ساندویچ کباب اسلامبولی (gyros هم می‌نویسند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gyro

  1. noun gyrator
    Synonyms:
    whirligig spinner gyroscope gyrostat

ارجاع به لغت gyro

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gyro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gyro

لغات نزدیک gyro

پیشنهاد بهبود معانی