امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Haggard

ˈhæɡərd ˈhæɡəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more haggard
  • صفت عالی:

    most haggard

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
نحیف، دارای چشمان فرورفته، رام‌نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- defeated soldiers with bare feet and haggard faces
- سربازان شکست‌خورده با پاهای برهنه و چهره‌های نزار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haggard

  1. adjective worn, weakened
    Synonyms:
    ashen careworn drawn emaciated exhausted faded fagged fatigued fretted gaunt ghastly lank lean pale pallid pinched scraggy scrawny shrunken skinny spare starved thin tired wan wasted weak wearied worn-down wrinkled
    Antonyms:
    fresh healthy hearty strong unworn

ارجاع به لغت haggard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haggard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/haggard

لغات نزدیک haggard

پیشنهاد بهبود معانی