امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hail

heɪl heɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hailed
  • شکل سوم:

    hailed
  • سوم‌شخص مفرد:

    hails
  • وجه وصفی حال:

    hailing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
تگرگ (قطره‌های یخ‌بسته‌ی باران که از آسمان به پایین می‌ریزد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The hail damaged the blossoms.
- تگرگ به شکوفه‌ها صدمه زد.
- The hail covered the ground.
- تگرگ زمین را پوشاند.
- The sound of hail hitting the roofs and windows was deafening.
- صدای تگرگ که به پشت‌بام ها و پنجره‌ها می‌خورد، کرکننده بود.
noun
مجازی رگبار
- a hail of bullets
- رگباری از گلوله
- The hail of criticism from the media was unexpected and difficult to handle.
- رگبار انتقاد رسانه‌ها غیرمنتظره و رسیدگی به آن دشوار بود.
verb - transitive formal C2
صدا زدن، صدا کردن (تاکسی و شخص) (به منظور جلب توجه)
- Please hail the taxi.
- لطفاً تاکسی را صدا بزنید.
- The police officer hailed the suspect.
- افسر پلیس مظنون را صدا کرد.
verb - intransitive C2
تگرگ باریدن، تگرگ آمدن
- For a while it hailed, then it turned into rain.
- تا مدتی تگرگ آمد؛ سپس تبدیل به باران شد.
- It rarely hails in this part of the country.
- به‌ندرت در این بخش از کشور تگرگ می‌بارد.
verb - transitive
گرامی داشتن، تکریم کردن، بزرگ داشتن، ادای احترام کردن (به عنوان)
- His discoveries were hailed as great strides in medicine.
- کشفیات او به‌ عنوان قدم‌های بزرگی در علم پزشکی بزرگ داشته شد.
- Critics hailed the director's latest film.
- منتقدان تازه‌ترین فیلم این کارگردان را تکریم کردند.
verb - intransitive
مجازی باریدن، سرازیر شدن
- Insults continued to hail from the opposing fans.
- از سوی هواداران حریف همچنان توهین می‌بارید.
- As the controversy grew, accusations began to hail from all sides.
- با افزایش اختلافات، اتهامات از همه طرف‌ها سرازیر شد.
verb - transitive
نامیدن، خواندن (از روی قدرشناسی یا تهنیت)
- They hailed him their leader.
- او را رهبر خویش نامیدند.
- The coach hailed John as the team's new captain.
- مربی جان را کاپیتان جدید تیم خواند.
verb - intransitive
استقبال کردن (از کشتی در حال عبور)
- As we sailed closer to shore, we could hear the locals hailing us from the dock.
- وقتی به ساحل نزدیک‌تر می‌شدیم، می‌توانستیم صدای اهالی محلی را از اسکله بشنویم که از ما استقبال می‌کردند.
- The sailors would hail passing ships.
- ملوانان از کشتی‌های عبوری استقبال می‌کردند.
interjection
درود بر ...، سلام بر ...
- hail Mary
- درود بر مریم (مادر عیسی)
- Hail, Caesar!
- سلام بر قیصر!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hail

  1. noun torrent
    Synonyms:
    barrage bombardment broadside cannonade hailstorm pelting rain salvo shower storm volley
  1. verb call to, yell for
    Synonyms:
    accost address flag flag down greet hello holler salute shoulder shout signal sing out speak to wave down welcome whistle down whistle for yawp yoo-hoo
    Antonyms:
    whisper
  1. verb honor, salute
    Synonyms:
    acclaim acknowledge applaud cheer commend compliment exalt glorify greet hear it for kudize praise recognize recommend root for welcome
    Antonyms:
    disdain dishonor disparage slight
  1. verb come from; originate
    Synonyms:
    be a native of be born in begin claim as birthplace
  1. verb rain down on
    Synonyms:
    barrage batter beat down upon bombard pelt shower storm volley
    Antonyms:
    dribble drip

Phrasal verbs

  • hail from

    زاده‌ی محل به‌خصوصی بودن

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت hail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hail

لغات نزدیک hail

پیشنهاد بهبود معانی