با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Halve

hæv hɑːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    halved
  • شکل سوم:

    halved
  • وجه وصفی حال:

    halving

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
دونیم کردن، دو نصف کردن
- He halved his winnings with his brother.
- او برد خود را با برادرش نصف کرد.
- The strike halved the factory's production.
- اعتصاب تولیدات کارخانه را نصف کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد halve

  1. verb cut in half
    Synonyms: bisect, divide equally, reduce by fifty percent, share equally, split in two
    Antonyms: combine

ارجاع به لغت halve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/halve

لغات نزدیک halve

پیشنهاد بهبود معانی