امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Haphazard

ˌhæpˈhæzərd ˌhæpˈhæzəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more haphazard
  • صفت عالی:

    most haphazard

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
اتفاقی، برحسب تصادف، شانسی، بی‌قاعده، بی‌حساب‌وکتاب، بی‌نظم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The selection of the team members was haphazard.
- گزینش اعضای تیم بی‌حساب‌وکتاب انجام شد.
- They met by the haphazard of chance.
- آنان از روی تصادف روزگار با هم آشنا شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haphazard

  1. adjective without plan or organization
    Synonyms:
    accidental aimless all over the map any old way any which way arbitrary careless casual chance designless desultory devil-may-care disorderly disorganized erratic fluke helter-skelter hit-or-miss incidental indiscriminate irregular loose offhand purposeless random reckless slapdash slipshod spontaneous sudden unconcerned unconscious unconsidered uncoordinated unexpected unmethodical unorganized unpremeditated unsystematic unthinking willy-nilly
    Antonyms:
    careful designed intentional methodical organized planned straight systematic thought-out

ارجاع به لغت haphazard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haphazard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/haphazard

لغات نزدیک haphazard

پیشنهاد بهبود معانی