با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Harshly

ˈhɑːrʃli ˈhɑːʃli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more harshly
  • صفت عالی:

    most harshly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C2
نامهربانانه، از روی تندخویی، بی‌رحمانه
- I thought she'd been treated too harshly.
- فکر می‌کردم با او نامهربانانه رفتار شده است.
- I felt I was harshly treated by the court.
- احساس می‌کردم دادگاه با من بی‌رحمانه برخورد کرده است.
adverb
(صدا و نور و روشنایی و رنگ) با شدت زیاد، به‌شدت
- The pained scream echoed harshly against his ears.
- فریادی دردناک با شدت زیاد در گوشش پیچید.
- The room was harshly lit.
- اتاق به‌شدت روشن شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harshly

  1. adverb sternly
    Synonyms: powerfully, grimly, brutally, firmly, gratingly

ارجاع به لغت harshly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harshly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harshly

لغات نزدیک harshly

پیشنهاد بهبود معانی