با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Have To

hæv tuː hæv tə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

auxiliary verb idiom A2
مجبور بودن، بایستن، ناگزیر بودن (بیانگر ضرورت و اجبار)
- She has to study for her exams.
- او باید برای امتحانات درس بخواند.
- He has to finish painting the house before the guests arrive.
- مجبور است پیش از آمدن مهمان‌ها رنگ کردن خانه را تمام کند.
auxiliary verb idiom
باید (برای قانون)
- You have to wear a helmet when riding a bike.
- هنگام دوچرخه‌سواری باید از کلاه ایمنی استفاده کنید.
- You have to show your ID to enter the club.
- برای ورود به باشگاه باید کارت هویت خود را نشان دهید.
auxiliary verb idiom
بهتر بودن (که)، خوب بودن (که) (بیانگر توصیه)
- You have to listen carefully.
- بهتر است به‌دقت گوش دهی.
- You have to take responsibility for your actions.
- بهتر است مسئولیت اعمال خود را بپذیرید.
auxiliary verb idiom
بایستن (بیانگر احتمال)
- He has to be the most beautiful man I've ever seen.
- او باید زیباترین مردی باشد که تاکنون دیده‌ام.
- There has to be some more mistakes.
- باید چند اشتباه دیگر وجود داشته باشد.
auxiliary verb idiom
باید (بیانگر تأکید در عبارت‌های گفتاری)
- I have to say, your support and understanding mean a lot to me.
- باید بگم حمایت و درک تو برای من اهمیت زیادی داره.
- I have to admit, that movie was really entertaining.
- باید اقرار کنم که اون فیلم واقعاً سرگرم‌کننده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

Idioms

  • have to do with

    مربوط بودن به، وابسته بودن به

  • have to be

    (عامیانه) بودن (بدون شک و تردید)، حتمی بودن

ارجاع به لغت have to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «have to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/have-to

لغات نزدیک have to

پیشنهاد بهبود معانی