با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Head For

hɛd fɔr hɛd fɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B2
(به‌سمت چیزی یا جایی) رفتن، رهسپار شدن، پیش رفتن
- Heading for the store to grab some groceries.
- برای خریدن مواد غذایی به فروشگاه می‌رویم.
- We should head for the park for a picnic.
- باید برای پیک‌نیک به پارک برویم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد head for

  1. phrasal verb move in the direction of
    Synonyms: go toward

ارجاع به لغت head for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «head for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/head-for

لغات نزدیک head for

پیشنهاد بهبود معانی