امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Headquarters

ˈhedˌkwɔːrt̬ərz ˌhedˈkwɔːtəz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2
ستاد (فرماندهی)، مرکز فرماندهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The general was based at the headquarters.
- ژنرال در ستاد مستقر بود.
- All important meetings are held at the military headquarters.
- تمام جلسات مهم در مرکز فرماندهی ارتش برگزار می‌شود.
noun plural
دفتر مرکزی (شرکت و غیره)
- The company's headquarters is in New York.
- دفتر مرکزی شرکت در نیویورک است.
- Our company's headquarters is located in the city center.
- دفتر مرکزی شرکت ما در مرکز شهر قرار دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headquarters

  1. noun center of operations
    Synonyms:
    base base of operations central station command post company headquaters high command HQ main office nerve center

ارجاع به لغت headquarters

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headquarters» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/headquarters

لغات نزدیک headquarters

پیشنهاد بهبود معانی