با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hearth

hɑːrθ hɑːθ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
اجاق، آتشدان، کف منقل، (مجازاً) منزل، سکوی اجاق، کوره کشتی
- There was a pile of ashes on the hearth.
- روی کف اجاق توده‌ای خاکستر جمع شده بود.
- A bright fire was burning in the hearth.
- آتش درخشانی در اجاق می‌سوخت.
- The soldier was longing to return once again to the family hearth.
- سرباز آرزو می‌کرد که یک‌بار دیگر به کانون خانواده‌اش باز گردد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hearth

  1. noun a fireplace
    Synonyms: grate, fireside, hearthstone, fireplace
  2. noun home
    Synonyms: dwelling, abode, residence

ارجاع به لغت hearth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hearth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hearth

لغات نزدیک hearth

پیشنهاد بهبود معانی