با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Heavy-handed

ˌhevɪˈhændɪd ˌhevɪˈhændɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ناشی، دست‌وپاچلفتی، ناشیانه (رفتار)
- The heavy-handed chef dropped the plates and made a mess in the kitchen.
- سرآشپز دست‌وپاچلفتی بشقاب‌ها را انداخت و در آشپزخانه گند به بار آورد.
- Sarah's heavy-handed attempts at painting
- تلاش‌های ناشیانه‌ی سارا در نقاشی
adjective
ظالمانه، خشن، ستمگرانه (رفتار و سیاست و غیره)
- the government's heavy-handed policies
- سیاست‌های ستمکارانه‌ی دولت
- the heavy-handed punishment
- مجازات ظالمانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heavy-handed

  1. adjective strict
    Synonyms: oppressive, harsh, coercive, cruel, severe
  2. adjective awkward
    Synonyms: clumsy, inept, unskillful, graceless, bumbling

ارجاع به لغت heavy-handed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heavy-handed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heavy-handed

لغات نزدیک heavy-handed

پیشنهاد بهبود معانی