با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Heir

er
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    heirs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
وارث، ارث‌بر
- heir at law
- (حقوق) وارثِ قانونی
- heir to the throne
- وارثِ تاج و تخت، ولیعهد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heir

  1. noun person who inherits possessions
    Synonyms: beneficiary, crown prince/princess, devisee, grantee, heritor, inheritor, next in line, scion, successor
    Antonyms: heiress

ارجاع به لغت heir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heir

لغات نزدیک heir

پیشنهاد بهبود معانی