با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Herb

ɜːrb / / hɜːrb hɜːb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    herbs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
گیاه، علف، رستنی، شاخ‌وبرگ گیاهان، بوته
- She still believes in medicinal herbs.
- او هنوز هم به داروهای گیاهی اعتقاد دارد.
- This food has been cooked with different herbs and spices.
- این خوراک را با گیاهان و ادویه‌ی گوناگون پخته‌اند.
- herb tea
- چای گیاهی (جوشانده)
- Under my foot the herbs were dry.
- در زیر پایم علف‌ها خشک بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد herb

  1. noun A plant lacking a permanent woody stem; many are flowering garden plants or potherbs; some having medicinal properties; some are pests
    Synonyms: herbaceous plant, boneset, dittany, figwort, ginseng, mullein, spearmint, tansy

ارجاع به لغت herb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «herb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/herb

لغات نزدیک herb

پیشنهاد بهبود معانی