امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hereditary

həˈredəteri həˈredətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more hereditary
  • صفت عالی:

    most hereditary

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ارثی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- hereditary diseases
- بیماری‌های ارثی
- hereditary factor
- عامل ارثی
- hereditary enmity
- دشمنی آبا و اجدادی
- hereditary bravery
- شجاعت نسل اندرنسل
- hereditary allies
- متحدان نسل اندرنسل
- hereditary monarchy
- سلطنت موروثی
- hereditary wealth
- ثروت به ارث‌برده‌شده
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hereditary

  1. adjective inherited; transmitted at birth
    Synonyms: ancestral, bequeathed, family, genealogical, genetic, handed down, heritable, inborn, inbred, inheritable, inherited, lineal, maternal, paternal, patrimonial, traditional, transmissible, transmitted, willed
    Antonyms: acquired

ارجاع به لغت hereditary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hereditary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hereditary

لغات نزدیک hereditary

پیشنهاد بهبود معانی