با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Heyday

ˈheɪdeɪ ˈheɪdeɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شگفتا،عجب، به‌به، اوج خوشبختی
- He was in the heyday of his power.
- او در اوج قدرت خود بود.
- Nowadays he is in his heyday.
- او این روزها خیلی برو برو دارد.
- during the heyday of the silk trade
- در دوران رونق تجارت ابریشم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heyday

  1. noun prime
    Synonyms: acme, culmination, day, height, high point, high spot, peak, pinnacle, prime time, salad days, time, zenith
    Antonyms: low point

ارجاع به لغت heyday

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heyday» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heyday

لغات نزدیک heyday

پیشنهاد بهبود معانی