امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hinged

hɪndʒd hɪndʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    hinges
  • وجه وصفی حال:

    hinging

معنی

adjective
لولادار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hinged

  1. adjective
    Synonyms:
    linked coupled put together
  1. verb
    Synonyms:
    coupled turned stood rested pivoted added pinned mounted linked hung connected depended

ارجاع به لغت hinged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hinged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hinged

لغات نزدیک hinged

پیشنهاد بهبود معانی