با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hob

hɑːb hɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی فلز روی اجاق‌گاز
- Most domestic hobs have four gas rings.
- اکثر اجاق‌گازهای خانگی دارای چهار فلز گاز هستند.
- I burned myself on the hot hob.
- خودم را با فلز روی اجاق‌گاز داغ سوزاندم.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی قدیمی فلز روی بخاری برای گرم کردن غذا
- The old farmhouse had a rustic hob next to the fireplace.
- خانه مزرعه‌ی قدیمی یک فلز اجاق‌گاز روستایی در کنار بخاری داشت.
- The fire crackled and popped beneath the hob, providing warmth and heat for cooking.
- آتش شعله می‌گرفت و در زیر فلز برای پختن غذا پخش می‌شد و گرما را برای پخت و پز فراهم می‌کرد.
noun
حقه، شوخی فریب‌آمیز
- Their hob left the audience in awe.
- حقه‌ی آنها تماشاگران را در حیرت فرو برد.
- Their hob was the highlight of their magic show.
- حقه‌ی آنها نقطه برجسته‌ی نمایش جادویی‌شان بود.
verb - transitive
با دندانه ماشین و غیره بریدن، با میله بریدن
- He used a hob to cut through the thick metal plate.
- او از یک دندانه‌ی فلزی برای بریدن صفحه‌ی فلزی ضخیم استفاده کرد.
- The machinist carefully hobs the gears for the machinery.
- مکانیک دنده‌های ماشین‌آلات را با دقت می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hob

  1. noun (folklore) fairies that are somewhat mischievous
    Synonyms: elf, goblin, gremlin, pixie, beam-end, pixy, brownie, hobgoblin, imp, mantelshelf

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت hob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hob

لغات نزدیک hob

پیشنهاد بهبود معانی