امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Holy

ˈhoʊli ˈhəʊli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    holier
  • صفت عالی:

    holiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
مقدس، منزه و پاکدامن، وقف‌شده، خدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a holy war
- جنگ مقدس
- holy water
- آب مقدس (برای غسل تعمید)
- Her memory will always be holy to me.
- خاطره‌ی او همیشه برایم مقدس خواهد بود.
- the holy ground in which he is buried
- زمین مقدسی که در آن به خاک سپرده شده است
- the Holy Book
- کتاب آسمانی
- holy God
- خدای تعالی
- a holy woman
- زنی پارسا
- He lived a holy life.
- او با پرهیزکاری زندگی کرد.
- This child is a holy terror!
- این بچه دنیا را عاصی می‌کند!
- Holy cow! (or holy smoke!)!
- وای!، عجب!، نه بابا!
- the holiest of the holies
- مقدس‌ترین مقدسات
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد holy

  1. adjective religious, sacred
    Synonyms:
    angelic believing blessed chaste clean consecrated dedicated devoted devotional devout divine faithful faultless glorified god-fearing godlike godly good hallowed humble immaculate innocent just moral perfect pietistic pious prayerful pure revered reverent righteous sacrosanct sainted saintlike saintly sanctified seraphic spiritual spotless sublime uncorrupt undefiled untainted unworldly upright venerable venerated virtuous
    Antonyms:
    depraved evil immoral irreligious irreverent sacrilegious sinful unholy unsacred vile wicked

ارجاع به لغت holy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «holy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/holy

لغات نزدیک holy

پیشنهاد بهبود معانی