با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Horseshoe

ˈhɔːrsʃuː ˈhɔːsʃuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نعل (اسب)
- The old horseshoe had to be replaced with a new one for the upcoming race.
- نعل اسب قدیمی برای مسابقه‌ی آتی باید با نعل جدید جایگزین می‌شد.
- The blacksmith shaped the horseshoe.
- آهنگر نعل را شکل داد.
noun plural
انگلیسی آمریکایی نعل‌اندازی، پرتاب نعل (نوعی بازی) (horseshoes)
- Let's play horseshoes at the backyard.
- بیا توی حیاط خلوت نعل‌اندازی بازی کنیم.
- We set up the horseshoes game in the park.
- بازی پرتاب نعل را در پارک راه انداختیم.
noun
نعل‌اسبی، هر چیز نعل‌مانند
- From the lookout point, we could see the entire horseshoe bay.
- از نقطه‌ی دیدبانی، می‌توانستیم کل خور نعل‌اسبی را ببینیم.
- A horseshoe of hills surrounded the city.
- تپه‌های نعل‌مانند دور شهر را فرا گرفته بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horseshoe

  1. noun U-shaped plate nailed to underside of horse's hoof
    Synonyms: shoe

ارجاع به لغت horseshoe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horseshoe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horseshoe

لغات نزدیک horseshoe

پیشنهاد بهبود معانی