با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hotdog

ˈhɑtˌdɔɡ ˈhɒt ˌdɒɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hotdogged
  • شکل سوم:

    hotdogged
  • سوم شخص مفرد:

    hotdogs
  • وجه وصفی حال:

    hotdogging
  • شکل جمع:

    hot dogs

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت از معنای دوم به بعد: hot dog

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive informal
انگلیسی آمریکایی خودنمایی کردن (به‌ویژه در مسابقه و غیره برای جلب توجه)
- The surfer hotdogged on the massive wave.
- موج‌سوار روی موج عظیم خودنمایی می‌کرد.
- He loved to hotdog at the local skate park.
- او عاشق خودنمایی در پارک اسکیت محلی بود.
noun countable
غذا و آشپزی هات‌داگ، سوسیس (دودی نازک پخته‌شده از گوشت گاو یا گوساله یا خوک در یک پوشش روده‌ی گوسفند)
- I ordered a hot dog at the baseball game.
- در بازی بیسبال هات‌داگ سفارش دادم.
- I added ketchup and mustard to my hot dog.
- سس کچاپ و خردل را به هات‌داگم زدم.
noun countable informal
انگلیسی آمریکایی خودنما (آدم) (به‌ویژه در مسابقه و غیره برای جلب توجه)
- The hot dog's smooth moves on the snowboard left the crowd in awe.
- حرکات نرم این آدم خودنما روی اسنوبرد، جمعیت را شگفت‌زده کرد.
- The hot dog impressed everyone at the ski resort.
- این آدم خودنما همه را در پیست اسکی تحت‌تأثیر قرار داد.
interjection
به، به‌به، چه عالی (برای ابراز تأیید یا رضایت)
- Hot dog, what a delicious meal!
- به! چه غذای خوشمزه‌ای!
- Hot dog, that movie was amazing!
- به‌به، فیلم فوق‌العاده بود!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hotdog

  1. noun A smooth-textured sausage of minced beef or pork usually smoked; often served on a bread roll
    Synonyms: hot-dog, frank, frankfurter, dog, wiener, wienerwurst, weenie, red-hot
  2. noun Someone who performs dangerous stunts to attract attention to himself
    Synonyms: hot-dog

ارجاع به لغت hotdog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hotdog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hot-dog

لغات نزدیک hotdog

پیشنهاد بهبود معانی