گذشتهی ساده:
housedشکل سوم:
housedسوم شخص مفرد:
housesوجه وصفی حال:
housingشکل جمع:
houses(انگلیسی) مجلس عوام
مجلس عوام (انگلیس)
1- خانه را نظافت کردن 2- به اوضاع سر و صورت دادن، حل و فصل کردن
(انگلیس) مجلس عوام، (امریکا) مجلس نمایندگان
موجب خندهی شدید یا کف زدن حضار شدن
(عامیانه) مورد تشویق و کف زدن حضار قرار گرفتن
1- خانه را نظافت کردن 2- به اوضاع سر و صورت دادن، حل و فصل کردن
خانهداری کردن، خانه را اداره کردن
like a house on fire (or afire)
با شتاب و حرارت، با اشتیاق و دستپاچگی
مجانی، رایگان، به خرج مدیر رستوران (یا هتل و غیره)، به حساب میزبان
(بچهها) عروسکبازی و خانهبازی کردن
set (or put) one's house in order
سامان بخشیدن، سر و سامان دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «house» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/house