با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hover

ˈhʌvər / / ˈhɑː- ˈhɒvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hovered
  • شکل سوم:

    hovered
  • سوم شخص مفرد:

    hovers
  • وجه وصفی حال:

    hovering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
درحال توقف پر زدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، منتظرشدن
- An eagle was hovering over the rabbits.
- عقابی برفراز خرگوش‌ها چرخ می‌زد.
- The shark was hovering around us.
- کوسه در اطراف ما پرسه می‌زد.
- Reporters hovered around the gate.
- خبرنگاران در اطراف دروازه مترصد ایستاده بودند.
- I hovered between two good offers.
- بین دو پیشنهاد خوب در تعلیق بودم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hover

  1. verb hang, float over
    Synonyms: be suspended, brood over, dance, drift, flicker, flit, flitter, flutter, fly, hang about, linger, poise, wait nearby, waver
    Antonyms: lie, rest, settle

ارجاع به لغت hover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hover

لغات نزدیک hover

پیشنهاد بهبود معانی