با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hub

hʌb hʌb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hubs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مرکز، قطب، کانون
- New York became the literary and artistic hub of America.
- نیویورک کانون ادبی و هنری آمریکا شد.
- Chicago is a railway hub.
- شیکاگو قطب خطوط راه‌آهن است.
noun countable
مکانیک توپی‌ (در وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می‌چرخد)
- The bicycle wheel's hub was damaged in the accident.
- در این حادثه توپی‌چرخ دوچرخه آسیب دید.
- The hub of the wheel is designed to provide stability and support.
- توپی‌چرخ برای ایجاد ثبات و پشتیبانی طراحی شده است.
noun countable
کامپیوتر ناف، هاب (وسیله‌ای که چند دستگاه در یک شبکه را به‌ یکدیگر متصل می‌کند)
- A faulty hub can cause disruptions in the network's performance.
- هاب معیوب می‌تواند باعث اختلال در عملکرد شبکه شود.
- The technician installed a new hub to enhance the internet connection.
- کارشناس فنی هاب جدیدی را برای بهبود اتصال به اینترنت نصب کرد.
noun countable
فرودگاه هاب (فرودگاه اصلی فعالیت یک شرکت هواپیمایی)
- The hub is the central point for various airlines to transfer passengers and cargo.
- فرودگاه هاب نقطه‌ی مرکزی خطوط هوایی مختلف برای جابجایی مسافران و بار است.
- The hub airport serves as a major transportation hub, connecting multiple cities and countries.
- فرودگاه هاب به‌عنوان یک مرکز حمل‌ونقل اصلی عمل می‌کند و چندین شهر و کشور را به‌هم متصل می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hub

  1. noun center, focal point
    Synonyms: core, focus, heart, middle, nerve center, pivot, polestar, seat
    Antonyms: exterior, exteriority, outside

Collocations

  • the hub

    شهر بوستون (امریکا)

ارجاع به لغت hub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hub

لغات نزدیک hub

پیشنهاد بهبود معانی