معنی hullabaloo به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌhʌləbəˈluː / / ˈhʌləbəluː ˌhʌləbəˈluː / / ˈhʌləbəluː

معنی و نمونه‌جمله

noun

غریو، هیاهو، خروش، همهمه، شلوغ، آشفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a political hullabaloo

- جار و جنجال سیاسی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hullabaloo

noun uproar

Synonyms:

bedlam big scene brouhaha chaos clamor commotion confusion free-for-all furor fuss hassle hubbub hue and cry mayhem melee noise pandemonium racket riot row ruckus to-do

ارجاع به لغت hullabaloo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «hullabaloo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hullabaloo

لغات نزدیک hullabaloo

- hull
- hull down
- hullabaloo
- hum
- human

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return